Saturday, August 08, 2009

باید زندگی کرده باشی . باید اینجا زندگی کرده باشی . مدرسه رفته باشی . کانون پرورش فکری تنها تفریح سالم بچگی ات باشد . باید ذوق کرده باشی برای برنامه کودک ساعت چهار . باید پشت کنکور مانده باشی باید هزار بار وسوسه رها کردن درس و مشق را می داشتی . باید آلودگی هوا را هرروز بررسی کرده باشی . باید توی ترافیک های بی انتها ساعت ها ایستاده باشی و آخر ماشین ها را ندیده باشی و ساعت هایت به تدریج پرپر کرده باشی . باید سر و کارت به حراست دانشگاه افتاده باشد و نتیجه گرفته باشی که حراست به معنی محافظت از دانشجو و دانشگاه نیست . باید تحصن کرده باشی فیلمت را گرفته باشند باید احضار شده باشی باید تعهد های دروغ داده باشی باید باید توی دانشگاه های اینجا درس خوانده باشی تا بدانی چطور می شود که همه چیز را در دانشگاه می آموزی غیر از دانش . باید دهه شصت نامجو را شنیده باشی و اگر اشکی نریخته ای ، آهی کشیده باشی . باید تحقیر شده باشی . باید فراوان تحقیر شده باشی و توی کوچه های خلوت گریه کرده باشی . باید هزاران بار توی تمام سالها گفته باشی حیف بابا که اینطور پیر شد حیف مامان که اینطور سریع شکسته شد و حیف ما که معلوم نیست چه ترکیبی هستیم .

هدآک
.
.

No comments: