هرکی ضِرِ خودشو می زنه!
.
.
.
.
خیلی جنگیدم من . قسم می خورم . خیلی سعی کردم . خیلی خواستم . آدم ها به شدت خسته کننده اند . به شدت ناامید کننده . همه مان تحمل می شویم . همه مان تحمل می کنیم . همه مان خیال می کنیم زندگی . همه مان بدترین زشت ترین کریه ترین را - اگر ندیده ایم - تصور کرده ایم . بار ها ساخته ایم و حالمان بهم خورده است اما ساخته ایم . می دانیم اش اما باز می سازیم . همه مان مریضیم . همه مان کوتاه . همه مان کنار . همه مان می آییم . آدم ها خیلی وقت است که آدم نیستند . من آدم ندیده ام اما آدم نباید اینطور باشد . آدم ها شبیه بازی های کامپیوتری جدید به شدت ناامید کننده اند . از یک خطی که می گذری دیگر امتیاز بیشتری نمی گیرند . وحشتناک است . من خیلی سختم است .
بعضی شبا هست که آدم هیچ کارش نمیآد جز اینکه بشینه هی ننه من غریبم کنه واسه خودش!
بعضی وقتا هست آدم دلش می خواد یکی ازش مواظبت کنه. دیگه لازم نباشه نگران هیچی باشه، فقط بدونه که یکی داره ازش مواظبت میکنه!
بعضی بغل ها هست آدم که میره توش دیگه نمی خواد بیاد بیرون. دلش می خواد همونجا بمونه ، آروم آروم نفس بکشه تا خوابش ببره...
بعضی وقتا هست که دخترونگی آدم بدجوری می زنه بالا!
.