کسی در دوردست پیانو می نواخت. پشت چشمان بسته ام درخت بزرگ گیلاس پر از شکوفه بود و باد برگ های ریز و ضعیف را با خود می برد. چشمانم را باز کردم. صدای نواختن همچنان به گوش می رسید. بستمشان. دیگر از درخت گیلاس خبری نبود. خبر بیماری مادر و تصادف کسی با چیزی انتظار می کشید.
نوای پیانو در باد گم شد.
...
2 comments:
salam. mibinam ke zendei. mara agar baiad ndari kamijam kon bia sari bezan.movafagh bashi.
اوه بله. زنده ام.
Post a Comment