Sunday, July 06, 2008

از وقتی تابستان شده خواب می بینم:
گرگ و میش هواست و شاملو دارد در تراس ِما سیگار دود می کند! بعد می آید تو، می پرم بغلش می کنم و از کوتاهی قدش متعجب می شوم و او کلی در باره ی شعر نمایشی ای که قرار است با بچه ها کار کنیم سفارش می کند!
می بینم که جنگ شده و با داش فرزان و سروش و چند نفر دیگر در یک اتاق کوچک فرت و فرت سیگار دود می کنیم و نقشه عملیات چریکی می کشیم!
خواب می بینم که آلت جنسی زنانه و مردانه را با هم دارم و در طبقه دوم کاخ الکساندر رومانف تزار روسیه خودارضایی می کنم و در طبقه پایین مهمانی باله روس برقرار است !
می بینم که آدرسی را روی تکه کاغذی نوشته ام و به آدمها نشان می دهم و ازشان می خواهم راهنمایی ام کنند اما هیچ کس زبانم را نمی فهمد و من کاغذ به دست از آدمی به آدم دیگر می چرخم.
خواب می بینم که می خواهم در حمام شخصی همینگوی دوش بگیرم اما ارتفاع سقف فقط یک متر است و فقط یک توالت فرنگی وجود دارد. ارنست! از راه می رسد پک سنگینی به سیگار برگش می زند و می گوید که ترک سیگار اصلا کاری ندارد که خودش هزار بار ترک کرده است و بلند بلند به حرف خودش می خندد.
.
گریه ام گرفته! تابستانم دارد به چرت زدن های دائم و خواب دیدن های احمقانه می گذرد!...
.

No comments: