Thursday, April 20, 2006

من از سوتلانای گه متنفرم!



« تیزی لبه ی تیغ را روی پوستم احساس می کنم و جیغی را که توی گلویم است فرو می دهم. اگر گریه کنم آبرویم خواهد رفت. خونی گرم از بریدگی دستم بیرون می زند. می لرزم و رنگ خون حالم را بهم می زند، اگر غش کنم دوستی ما بهم خواهد خورد. توی دلم تکرار می کنم: ״از این به بعد من و تو یک نفر هستیم، یک نفر."دعایی را که مادربزرگ برای گرفتن نمره ی خوب یادم داده است زیر لب می خوانم و زور می زنم تا اشکهایم نریزد. نوبت دوست کوچک است... زخمهایمان را روی هم می گذاریم. خون هایمان قاطی می شود. می گوید:"دوست دوست تا روز قیامت.
"حس می کنم اتفاق عجیبی در بدنم افتاده است. شبیه دوست کوچک شده ام. نیمی از او در من است و دو تا قلب پشت قفسه ی سینه ام می کوبد. شب از خوشحالی خوابم نمی برد و توی کتابچه ی انشا می نویسم: من عاشق دوست کوچکم و بدون او می میرم.»
خیال می کردم که امشب قرار است ببینمش و تا صبح حرف بزنیم و خوش باشیم. تمام روز منتظر تماسش بودم. وسایلی که لازم داشتم را حاضر گذاشته بودم. از کارگاه زود آمده بودم و منتظر نشسته بودم. فکر کردم خسته ام شاید شب زود خوابم ببرد، گرفتم خوابیدم. وقتی بیدار شدم هنوز ازش خبری نبود.
بهش زنگ زدم....
اما سوتلانای خر کثافت گوشی رو برداشت. خشکم زد. گریه ام گرفت.
«دوست کوچک دروغگو، جرزن، متقلب، بی وفا. گول خورده ام و این اولین و بزرگترین کلاهی است که به سرم رفته است... . جایی توی بدنم، که سر یا دندان یا دلم نیست، تیر می کشد. جایی توی فکرهایم است، ته حرفهایم یا پشت پشت قلبم.»
گوشی را می گذارم. اشکهایم می روند توی دهنم. فکر نکنم سوتلانای بدجنس هرگز بخاطر دوست کوچک گریه خورده باشد. اشکهای آرومم تبدیل به هق هق می شوند.دوست کوچکم راست می گوید. او خیلی بامعرفت است و من خیلی دیوونه . همیشه با دیوونگیهام آزارش میدهم. دست خودم نیست من عاشق دوست کوچکم و از بازیهای سه نفره خوشم نمیاد. حتا جادو جنبلهای توبا خانم هم علاج دیوونگی من نیست!
.
.
.
پ.ن: با کمک "دوست کوچک" گلی ترقی

10 comments:

Anonymous said...

linke webloge khobeto gozashtam
ama in postet va neveshteye goli taraghi doost dashtani bood

Anonymous said...

دوست عزيز سلام
من براي اولين بار اينجا اومدم
ازت دعوت ميكنم به من سري بزني

اميدورارم بيشتر ببينمت

تا بعد.

Anonymous said...

سلام
می گم الهی بمیرم واسه این انحصار طلبی و حسادتهای معصومانه ت ... :()

Anonymous said...

سلام
اگه همون اول که می خواستی گریه کنی و گفتی اگه گریه کنم دوستیمون به هم می ریزه و ... گریه می کردی دیگه این دفعه گریه نمی کردی
این دفع سوتلانا گریه می کرد
LOL

Anonymous said...

این دوست کوچک شاید هنوز آنقدر کوچک است که معنای عشق را نمی فهمد ...

Anonymous said...

باز هم بوی گند ...یی گند گرفته.موفق باشی

Anonymous said...

az ankas ke nasim ra dozdide ast
khabari nist
ke nist
ke nist
ke nist...

Anonymous said...

سلام
ما با کسی دعوا نداریم
بابا تجسمی
فقط اگه از کسی که با دلیل و منطق ازش بدم بیاد کسی خوشش بیاد خیلی عصبانی می شم چون من با منطق ازش بدم اومده مخصوصا اگه از سینماگر های ایرانی مثل معیرایان باشه

حق

Anonymous said...

راستی بود یا قصه بود؟- فرقی هم گویا نمیکنه. دیگه قصه و حقیقت هر دوشون کلیشه شدن.

Anonymous said...

اگه لازم باشه سه گانه هم می سازیم ... حداقل بهتر از اینه که اصلآ هیچی نسازیم. حتی اگه تکراری باشه. ممنون از نظرت نقره ...