بعد بقیهی عمرت را به خیال دیگران بالغی میکنی، به خیال خودت وفاداری. بعد هی تکرار میکنی من آدم ِ ماندن نیستم. یکی نیست ازت بپرسد از کدام آغوش رمیدهای؟ کدام فاتح را دلتنگی میکنی سرزمین؟ کدام افسار را نتوانستی نگه داری؟ توی کدام کوچه گم شدی دخترجان؟ کدام انگشت را ول کردهای؟ چت شده آخر که آرامش برایت پلهی اول رمیدن شد، نه هیچ دستی، نه هیچ افساری، نه هیچ سرزمینی دیگر سرزمینت نشد. چت شد آخر!
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
No comments:
Post a Comment