Thursday, January 24, 2008


در باز و بسته می شود. . دو حبه قند را در لیوان می اندازم و خودم را با هم زدن چای مشغول می کنم. چشمهایم با حبابهای توی لیوان هم می خورند. در باز و بسته می شود. تب دارم. سردم است. نمی آیی. عرق می کنم. در باز و بسته می شود...