Friday, February 17, 2006

مهسا

وقتیکه اولین بار مهسا رو دیدم زیاد ازش خوشم نیومد! دختر تقریبا ساکتی بود یا شاید من اینطور فکر می کردم ولی بعدا فهمیدم که تو رشته ی خودش٬ نقاشی یکی ازموفق ترین ها بین هم دوره ایهاشه.
مهسا برای رسیدن به اون چیزی که می خواسته و می خواد خیلی سخت تلاش کرده و نظرات تند و بعضا دور از انصاف خیلی از اساتید رو تحمل کرده. برای مدت طولانی کاراش رو که به استادها نشون می داده همه به شدت ازش انتقاد می کردن و کاراش رو یه مشت آشغال می خوندن حتا الان که پایان نامه اش رو با استادی که می خواسته برداشته بقیه استادها گفتن:" آها پایان نامه اش هم با یه دیوونه ای مثل خودش گرفته!" ولی اون با اصرار روی شیوه طراحی خاص خودش تونسته به اینجایی که الان هست برسه. شرکت توی تعداد زیادی نمایشگاه و بینالهای جورواجور٬ برنده دیپلم افتخار و راهیابی به کتاب مسابقه ایلوستراسیون کاتاچیتراکالای هند چند تا از چیزایی هست که اون بهشون رسیده و همین دیروز هم شنیدم که نفر اول سالانه طراحی کرج شده.
مهسا غیر از نقاشی چاپ هم کار می کنه عروسک هم میسازه که مثل طراحی هاش خیلی خوبن و این نتیجه پنج سال مقاومتشه. مقاومت و ایمان به هدفش.
عروسکهای مهسا خیلی ساده ان اغلب با یه تیکه سیم و یه لامپ سوخته یا جعبه ی باطری به درد نخور درست شدن. یکی از اونا یه قاشق چوبی به اضافه سیم بود که با دستمال کاغذی و چسب چوب براش لباس درست کرده. طراحی ها و عروسکهاش یه جورایی شخصیت دارن یعنی یه سری آدم هستن که هرکدوم شخصیت متفاوت از دیگری داره(متاسفانه از چاپها٬ طراحی ها و عروسکهاش با اینکه بیشتر از نقاشی هاش دوستشون دارم عکسی ندارم ).


مهسا راجع به کاراش می گه:" من آدمها رو نقاشی می کنم...
اونا موجودات زنده اند.
بعضی ها سالم و بعضی دیوونه و مجنون.
آره مجانین رو هم خیلی دوست دارم ولی کمتر کسی مجانین رو نقاشی میکنه.
مجانین بعضی وقتها خیلی عاقلند و عاقلها بعضی وقتها از مجانین هستند.
دارم چرند می گم نه؟
فقط سعی کنین زنده بمونین. همین."
الان نگاهم به مهسا خیلی تغییر کرده. به نظرم یه موجود قوی میاد که سخت تلاش می کنه و ناامیدی و دلسردی براش معنی نداره. حتما اون هم لحظاتی داشته که خسته و آزرده بوده ولی به نظرم مهم اینه که به همه ی اون لحظات غلبه کرده و برای پیروزی جنگیده. و این برای من خیلی قابل احترامه.