Tuesday, November 28, 2006

چرندیات یک مخ فرمت شده سر کلاس هنر در دنیای کودکان


چی می گی تو؟! این حرفهایی که می زنی معنی اش چیه؟ طراحی شهری! گرافیک شهری! جامعه ی مدنی! آزادی فردی!... آزادی؟!!! چه حرفهای غریبی. این حرفها چه تعریفی دارن؟ اصلا برای ما تعریفی دارن؟ یا شاید دارن و من نمی فهمم.
چی می گی؟ فال قهوه؟! سریال ساعت نه تالویزیون؟!
من احمقم یا شما؟ از کجا اومدیم آخه؟ چه غلطی داریم می کنیم؟ شما دارین کجا می رین من کجا؟ من درست می رم یا شما؟ اگه شما درست می گین پس من چه کاره ام؟ کجا دارم میرم؟
ریئس جمهورمون جزو ده مرد برتر ساله؟!!!
بالاخره باید به گدای پارک ملت کمک کنم یا نه؟
چی می گی اوسا؟ دنیای بچه ها چه شکلیه؟ تو آخه از کجا می دونی بچه ها چی فکر می کنن؟همین شماهایین که بر میدارین گه می زنین به مخ هرچی بچه است بعد میاین هزار تا قانون و قاعده از خودتون درمیارین مثل یه برچسب کوفتی می چسبونین روی رفتارای بچه ی بدبخت می کنین اش توی یه چارچوب تنگ میذارین اینقدر بمونه تا شکل قالبی بشه که براش ساختین. وقتی هم بخواد خودش بشه بخواد قالبش رو بشکنه گیر می کنه بین ذهنیت خودش و قواعد این سگدونی.
میشه لطفا خفه شی؟! این چرندیات رو بردار بریز توی توالت سیفونشم بکش!
اینقدر چرند نگو احمق. توده چیه؟ خلق کدومه؟ مگه مردم همین احمقهایی نیستن که دور و برمون می پلکن؟ مگه آقا ولی بقال سر کوچمون که همه ی جنسهاش رو دوبرابر قیمت می فروشه مردم نیست؟ مگه مریم٬ دختر ذهره خانم که از آقا محمود شوهر پروین خانم حامله است٬ مردم نیست؟ مگه این کثافتهایی که توی مدرسه مخ بچه ها رو شستشو می دن مردم نیستن؟ مگه من که ازشون متنفرم مردم نیستم؟ که چی؟ هی حرف بزنیم٬ هی برنامه بریزیم٬ هی بمیریم که جامعه ی بی طبقه می خوایم برای توده ی مردم؟! برای مردم احمقی که آدمهای احمق تری مثل من به خودشون اجازه میدن اونا رو احمق بدونن؟! چه بازی مضحکی! انگار با جامعه ی بی طبقه همه چیز درست میشه. هی یادمون میره حتا اگه یه انقلاب واقعی هم اتفاق بیفته و طبقه ها از بین برن یه چیزایی مثل شعور٬ مثل هوش٬ استعداد٬ مثل زیبایی بازم تفاوت ایجاد می کنه.
طرف ده صبح تصادف می کنه جنازه اش تا پنج بعد از ظهر کنار خیابون می مونه هیچکی برش نمی داره ببره یه جا چالش کنه بعد دنبال انسانیتیم؟ دنبال انسانیت می گردیم که دو دستی بدیم به نسل بعد؟!!
چه بازی خنده داری! خودمونم می دونیم که " پشت این هیچ بزرگ هیچی نیست" جز ارضای خودخواهیمون دنبال هیچ گه دیگه ای نیستیم. دنبال هیچی. آخه هیچی هم هزار تومن پولشه!
مثل من برمی داریم هرچی چرند میاد تو مخمون می ریزیم بیرون فکر نمی کنیم داریم پرت و پلا می گیم یا نه!
به درک...
فعلا برم یه چیز پیدا کنم سیرم کنه!!!

7 comments:

Anonymous said...

نقره عزيز سلام

بعد از يك دوران فترت در سياه‌نويسي دوباره برگشتي به سراغ هذيان‌هاي كف آلود يك ذهن تلخ و سياه كه اتفاقاً براي تو فكر مي‌كنم همون سبك و سياقيه كه بايد باهاش بنويسي. تلخ مثل قهوه بدون شير و شكر، سرد مثل كاردي آخته و البته تاحدودي ابسورد كه پيشنهاد مي‌كنم نسبت ابسوردشو بالاتر ببري كه كارتو يكه تر مي‌كنه. دنيا هم اونقدر پر هرج و مرج و آشفته هست كه خوراك لازم براي اينطور نوشتن پيدا كني. پس ادامه بده با اين شعار: I am still standing amongst this chaos awaiting for apocalypse...

Anonymous said...

kash mishod inja ax upload kard!!!man ya chanta ax daram ke khili be آخه هیچی هم هزار تومن پولشه!
mikhore......male cafe godo e!

Anonymous said...

kash mishod inja ax upload kard!!!man ya chanta ax daram ke khili be آخه هیچی هم هزار تومن پولشه!
mikhore......male cafe godo e!

Anonymous said...

به اين ميگن سيال ذهن

Anonymous said...

نه ...
انگار زنده ای هنوز

Anonymous said...

از اون بنده ی خدا هم نوشتیم. منتهی روبرویمان مسئول حراست دانشگاه بود و رئیس دانشکده ! گفتنی ها کم نیست. نمی شناختمش. اصلآ یک بار هم ندیده بودم. ببینیم 16 آذر چه اخباری هست.

Anonymous said...

تازه فهميدي!!!!!بعدشم ديگه سير كه شدي بيا اينجا چيز بنويس!!!!!چريك