Friday, January 12, 2007

Different


تا حالا شده فکر کنی که بین اینهمه آدمی که میشناسی مثل یه سایه میمونی؟ مثل یه توهم؟ یه چیزی که بودش وابسته به چیز دیگه ایه و اگرم نباشه اتفاق خاصی نمی افته... در واقع وقتی نیستی چیزی کم به نظر نمیاد؟
شده تا حالا با آدمهایی باشی که احساس کنی مال یه سیاره ی دیگه هستن و اساسا زبونشون برای تو غریبه است؟ آدمهایی که چه به لحاظ طبقه چه هزار جور کوفت و زهرمار دیگه توی ذهن تو کلمه ای که تداعی می کنن اینه: Different؟!
شده تا حالا سعی کنی بدون در نظر گرفتن تفاوتها به آدمها احترام بذاری و به روی خودت نیاری که بین دنیاهاتون ده برابر راه شیری فاصله وجود داره؟
شده تا حالا که اون آدمی که بقیه از تو می شناسن و دوسش دارن!!! رو تو از خودت نشناسی؟ فکر کنی که چطور از بیرون یه جور دیگه ای و از همه ی رفتارات برداشت هایی میشه که تو روحت هم از اونا خبر نداره؟
...
ا... نشده؟! ...چه خوب!!!

3 comments:

Anonymous said...

آخه هیچ دو نفری نیستنند که فاصله اشان کهکشان راه شیری نباشد. خودمان را گول می زنیم برای رفاقت و عشق ... این عکسه قضیش چیه ؟!

Anonymous said...

کی نشده؟ ... همیشه همین طوریه

Anonymous said...

To ro nemishnasam.....vali in AXe khili ashna mizane!