آدمهایی را می شناسم که آنچه در ذهن شان می گذرد رویایی است دست نیافته، آدمهایی که آنقدر رویاهایشان را قرقره کرده اند که باورشان شده همان چیزی هستند که می اندیشند. اما ظاهر رویایشان زود رنگ می بازد.
آدمهای دیگری را می شناسم که زنده گی شان رویایشان است. هر چه در ظاهر هستند همانند که پشت چشمها یشان می گذرد. اگر می خوانند یا نمی خوانند، می نویسند یا نه، فکر می کنند یا نمی کنند، اگر می خواهند، همه یکی است. خواستن و نخواستن شان عشق شان است. این آدمها شاید به ظاهر احمقانه بخواهند ولی به اندازه ی گروه اول احمق نیستند. بگمانم جذابیت این آدمها رویای واقعیت شان است.