Sunday, October 29, 2006

آبان هشتادو پنج / روز ششم

یه حمید رضا اومده تو کلاسمون خیلی خداست! همون جلسه ی اولی که به رسم کلاس نشوندیمش روی صندلی داغ و بستیمش به سوالای جورواجور دستگیرمون شد که طرف به این ساده گیا مقر نمیاد. یکی اون وسطا ازش پرسید تو توی زندگیت کیو از همه بیشتر تحسین می کنی و بهش احترام میذاری؟ گفت بابام. گفتیم به به چه بچه ی خوب و ... این بود پرسیدیم خب چرا؟ جواب داد:
what ever i have in my life is because of my dad: my money and honey!!

پ.ن: چیزای زیادی بود که می خواستم راجع به این عضو جدید بگم اما الان دیگه حال ندارم باشه برای دفعه ی بعد. تازه من قراربوده آدم خوبی باشم!!
پ.ن2: می گم...چیزه... حمیدرضا تو که احیانا اینجا رو نمی خونی؟... می خونی؟

5 comments:

Anonymous said...

چه جالب. از پسرايي كه با بابا شون خوبن خوشم مي آد !

Anonymous said...

نقره عزيز سلام
ممنون از لطفي كه به من و ماهنامه شكوفه ازادي داري. ماهنامه متعلق به خودته (اينم پاسخ به اون چيزي كه به قول خودت بهش گفتي چاپلوسي كه بي حساب بشيم !)از شوخي كه بگذريم از اين كه به ياد من بودي و پيگير قضيه مجله متشكرم . اگر خواستي ميل بزني به هركدام از اين آدرس‌ها دوست داشتي بفرست :
mohammad_sadeghypour@yahoo.com
mohammadsadeghypour@gmail.com

Anonymous said...

ننه حميدرضا همون حميد خودمونه؟

Anonymous said...

انگار حميد اينجا آمده است و ...به هر جهت منتظريم!!

Anonymous said...

اه تابلو شد که من حمیدم و اومدم اینجا نه؟

چرا باز اپ نمی کنی؟چاره ی دردت یه چیز برگره !بخوری شارژ میشی