امروز برای آزمایش خون رفته بودم. وقتی روی صندلی نشستم و آقای دکتر سوزن رو فرو کرد توی رگم خیره به خون غلیظی که با بخار وارد شیشه می شد به این فکر می کردم که خونم چه مزه ای می ده! فکر کردم هر مزه ای که داشته باشه مزه منم هموطوریه. می تونیم بگیم نقره این مزه ایه یا اینکه مزه هر آدمی مثل طعم خونشه. فکر کردم زندگی چه شکلی پیدا می کرد اگه می تونستیم خون هر کسی رو که دوست داریم بچشیم و ببینیم طعم واقعی اش چطوریه یا اصلا اونوقت خون اونم با مال ما قاطی می شد. خودم رو مجسم کردم که دارم خون یکی رو می خورم. تو همین فکرا بودم که دکتره گفت: دختر جون اینجوری زل نزن به این سرنگ خونی!
من می خندم و به این فکر می کنم که مزه ی واقعی آقای دکتر چیه؟!!
No comments:
Post a Comment