Wednesday, July 01, 2009


زندگی، مسطح و برهنه ادامه می یافت، در هیچ گوشه ای پولکی نمی درخشید.


**

شبپره ای دور شعله لرزان شمع می چرخید. رکسانا به میز نزدیک شد: «مجذوب نور می شود، دنبال سرچشمه اش نیست؛ اما من به فرمان هیولا پرده ها را کنار می زنم تا پشت آنها تار عنکبوت را ببینم.»


خانه ادریسی ها/ غزاله علیزاده
.
.
.

No comments: