Wednesday, April 05, 2006

چهارشنبه شانزدهم بهار هشتاد و پنج


من دیوونه امروز دو ساعت و نیم منتظر دوست آشغالم موندم.
دوازده تا سیگار کوفتی کشیدم.
یک ساعت و چهل و پنج دقیقه چرندیات استاد پدرسگم رو گوش دادم.
سه قوطی ماالعشیر زهرمار خوردم.
سی و شش تا سکسکه کردم.پنج بار پوزخند زدم.
هیچ موسیقی گوش ندادم.
دو دقیقه به فردای کثافت فکر کردم.
یک ساعت کابوس دیدم...
.
من دیوونه سه دقیقه است از بیکاری دارم می نویسم که امروز چه غلطی کردم, تو احمق چرا داری می خونی؟!
.
.
پ ن: امروز هزار و سیصد و شصت و دو تا فحش دادم و امشب تا صبح بیدارم!

8 comments:

Anonymous said...

بازم کولاک بود..ایول...ببین اگه دو یه تا فحش ابدار قاطیش کنی میشی تارانتینو.

Anonymous said...

خیلی گاوی ... / منم هر شب تا صب بیدارم ...

Anonymous said...

من احمق دارم متن تو احمق رو میخونم چون توی احمق دلت میخواد که من احمق رو تو اعصاب خوردی خودت شریک کنی

Anonymous said...

یا شاید داری تظاهر میکنی

Anonymous said...

مثل آدمی که میخواد خودکشی بکنه و میره همه رو صدا میکنه که آهای مردم بیایید منو ببینید ولی آخرش هیچ غلطی نمیکنه....

Anonymous said...

فکر کنم نود درصد اطرافیان خودم همین جوری باشن و من از همه شون بیشتر

Anonymous said...

اینتطور که دارن به همه چی میپرن و دعوا دارن اما اعلامیه عمومی زدن تو برد وبلاگت زیاد جالب نیست.با اینکه خودم هم گاهی این کار رو کردم

Anonymous said...

ببین وقتی می بینم همه از رو هم کامنت می نویسن حالم بد می شه / واسه چی این همه سیگار کشیدی ؟ :((